انسان گاهی به درجه ای می رسد که حتی لوکوموتیو ران جلودارش نیست، چپقی دود می کند و مدام سوت می کشد
سو ، سو ، سو ، اما آسیبی به کسی نمیرسد. نویسنده ذاتآ در درون می جوشد او خود را با لوله احتیاط ایمن کرده تا خشمش
جوهری شود درون ماشین تحریرش ، همه چیزم را بگیر ، اما بگذار آزاد باشم با ماشین تحریرم..