تخته سیاه

تخته سیاه

داستان
تخته سیاه

تخته سیاه

داستان

یک نخ سیگار درون قوطی گیر کرده ...

برای آلیس می نویسم

برای او که شب هایش گرم باشد.

رؤیایی در سر دارم

از آن رؤیا می نویسم

برای آلیس می نویسم.

آه ، آلیس ، آلیس....

نگاهی به دست های استخوانی ات می اندازم

تا شب های دراز زمستان

تمام آن را در آغوش گیری و

در نبود

من

گرم

شوی...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.