برای آلیس می نویسم
برای او که شب هایش گرم باشد.
رؤیایی در سر دارم
از آن رؤیا می نویسم
برای آلیس می نویسم.
آه ، آلیس ، آلیس....
نگاهی به دست های استخوانی ات می اندازم
تا شب های دراز زمستان
تمام آن را در آغوش گیری و
در نبود
من
گرم
شوی...