تخته سیاه

تخته سیاه

داستان
تخته سیاه

تخته سیاه

داستان

...

انسان گاهی به درجه ای می رسد که  حتی  لوکوموتیو ران  جلودارش نیست، چپقی دود می کند و مدام سوت می کشد

سو ، سو ، سو ، اما آسیبی به کسی نمیرسد.  نویسنده ذاتآ در درون می جوشد او خود را با لوله احتیاط  ایمن کرده تا خشمش

جوهری شود درون ماشین تحریرش ،  همه چیزم را بگیر ، اما بگذار آزاد باشم با ماشین تحریرم..

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.